باران حق

خلوت با یار

عنوان وبلاگ

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

انسان باید بترسد که مبادا دنیا را به آخرت ترجیح دهد

03 آبان 1395 توسط سرباز ولایت

 نظر دهید »

امام حسین(ع)

03 آبان 1395 توسط سرباز ولایت

 نظر دهید »

بدون شرح....

29 مهر 1395 توسط سرباز ولایت

 نظر دهید »

با خواص طرفدار باطل باید جنگید این که تردید ندارد!

25 مهر 1395 توسط سرباز ولایت

 

«و إِذَا قِیلَ لَهُمْ ءَامِنُواْ کَمَآ ءَامَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ کَمَآ ءَامَنَ السُّفَهَآءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهآءُ وَلَکِن لَّا یَعْلَمُونَ‏» (بقره آیه13)

وچون به آنان گفته شود، شما نیز همانگونه که (سایر) مردم ایمان آورده‏اند ایمان آورید، (آنها با تکبّر وغرور) گویند: آیا ما نیز همانند ساده‏اندیشان و سبک مغزان، ایمان بیاوریم؟! آگاه باشید! آنان خود بی‏خردند، ولی نمی‏دانند
.پیام ها
1- ارشاد و دعوت اولیای خدا، در منافقان بی‏اثر است.«قیل…أنؤمن»
2- منافقان، روحیّه امتیاز طلبی و خود برتربینی دارند.«انؤمن»
3- تحقیر مؤمنان، از شیوه‏های منافقان است. «کما آمن السفهاء»
(ایمان داشتن و تسلیم خدا بودن، در نظر منافقان سبک مغزی است.)
4- مسلمانان باید هوشیار باشند تا فریب ظواهر را نخورند.«الا»
5 - در فرهنگ قرآن، تسلیم حقّ نشدن، سفاهت است.«انّهم هم السفهاء»
6- باید غرور متکبرانه منافق، شکسته وبا آن مقابله به مثل شود. «انّهم‏هم‏السفهاء»
7- افشای چهره دروغین منافق، برای جامعه اسلامی ضروری است. «هم‏السفهاء»
8 - بدتر و دردآورتر از هر دردی، جهل به آن درد است. «لکن لا یعلمون»

 نظر دهید »

مسیر حرکت و منزل گاه های کاروان امام حسین (ع)

24 مهر 1395 توسط سرباز ولایت

 

 

 

كاروان‌ كربلا پس‌ از وداع‌ با پیامبر اكرم و حضرت‌ زهرا و امام‌ مجتبی‌(علیهم السلام) شب‌ یكشنبه‌ بیست‌ و هشتم‌ رجب‌ سال‌ شصت‌ هجری‌ مدینه‌ را به‌ سوی‌ مكه‌ ترك‌ نمودند. امام‌ حسین‌(علیه‌السلام) از بیعت‌ با یزید خودداری‌ كرده‌ و شبانه‌ همراه‌ خانواده‌ خویش‌ از مدینه‌ به ‌مكه‌ حركت‌ نمود. یك‌ جامعه‌ نمونه‌ در این‌ كاروان‌ متجسم‌ بود. در دل‌ تاریكی‌ از كوره‌راه‌های‌ بیابان‌ها گذر كردند و منزل‌ به‌ منزل‌ راه‌ سپردند.
یك‌ ماه‌ و چند روز از بیابان‌ها و كوهستان‌ها گذشتند و در هر منزل‌ از خود، ردّی‌ از روشنایی‌ و كرامت‌ باقی‌ نهادند. روز سوم‌ شعبان‌ سال‌ شصت‌ هجری‌ درست‌ در روز میلاد امام‌ حسین‌ (علیه السلام) كاروان‌ امام‌ به‌ مكه‌ رسید و در محله شعب‌ علی‌ در خانه‌ عباس‌ بن‌ عبدالمطلب‌ اقامت‌ گزید. مردم‌ مكه‌ به‌ استقبال‌ و دیدار خاندان‌ پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمدند. در این ‌ایام‌ كه‌ در آستانه‌ برگزاری‌ مراسم‌ حج‌ بود بسیاری‌ از مسلمانان‌ از سراسر قلمرو اسلامی‌ به‌ مكه‌ می‌آمدند و این‌ فرصت‌ مناسبی‌ برای‌ امام‌ حسین(علیه‌السلام) و خاندان‌ پیامبر بود تا با مردم‌ صحبت‌ كنند و نسیم‌ آزادی‌ در مكه‌ وزیدن‌ گیرد.
از سوم‌ شعبان‌ تا هشتم‌ ذی‌ الحجه‌ كه‌ امام‌ حسین(علیه السلام) از مكه‌ به‌ قصد كوفه ‌عزیمت‌ نمود بیش‌ از چهار ماه‌ در مكه‌ اقامت‌ داشتند. در این‌ مدت‌، مردم‌ گروه‌ گروه‌ با امام‌حسین‌(علیه السلام) تماس‌ می‌گرفتند و ابراز وفاداری‌ و حمایت‌ می‌كردند.
در دهم‌ رمضان‌ نامه‌ای‌ از سران‌ و اعیان‌ كوفه‌ به‌ امام‌ حسین‌ (علیه السلام) رسید كه‌ در آن ‌نامه‌ از امام‌ دعوت‌ شده‌ بود به‌ كوفه‌ برود تا كوفیان‌ به‌ رهبری‌ امام‌ با یزید بجنگند.
امام‌ در پاسخ‌ نامه‌های‌ مكرر سران‌ و مردم‌ كوفه‌، مسلم‌ بن‌ عقیل‌ (پسر عموی ‌خود) را به‌ كوفه‌ فرستاد تا میزان‌ صحت‌ گفته‌ كوفیان‌ را به‌ اطلاع‌ امام‌ برساند.
با اعزام‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌ به‌ كوفه‌، هجده‌ هزار نفر از مردم‌ كوفه‌ با امام‌ بیعت‌ كردند و مسلم‌ خبر این‌ بیعت‌ و وفاداری‌ را به‌ امام‌ ارسال‌ داشت‌. لیك‌ با تغییر یافتن‌ حاكم‌ كوفه ‌وضع‌ِ مردم‌ نیز تغییر یافت‌. ابن‌ زیاد از طرف‌ یزید بن‌ معاویه‌ به‌ عنوان‌ حاكم‌ كوفه‌ انتخاب ‌شد و با فریب‌ و توطئه‌ و قتل‌ و كشتار، مردم‌ِ كوفه‌ را از همراهی‌ با مسلم‌ باز داشت‌ تا جایی ‌كه‌ مسلم‌ در یك‌ جنگ‌ نابرابر به‌ تنهایی‌ با سربازان‌ ابن‌زیاد جنگید و سرانجام‌ دستگیر و به‌ شهادت‌ رسید.
همزمان‌ با این‌ واقعه‌ و مطلع‌ شدن‌ یزید از نهضت‌ امام‌ حسین‌ (علیه السلام) و فعالیت‌های ‌ایشان‌ سپاهی‌ را به‌ فرماندهی‌ عمر بن‌ سعد جهت‌ دستگیری‌ یا قتل‌ امام‌ حسین‌ (علیه السلام) به ‌مكه‌ اعزام‌ نمود و امام‌ وقتی‌ از ماجرا آگاه‌ شد دیگر نتوانست‌ منتظر رسیدن‌ نامه‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌ باشد و ناچاراً در هشتم‌ ذی‌ حجه‌ مكه‌ را به‌ قصد كوفه‌ ترك‌ نمود.
حركت‌ كاروان‌ امام‌ از هشتم‌ ذی‌ حجه‌ تا دوم‌ محرم‌ كه‌ به‌ كربلا رسید، حركتی‌ بود برای‌ بیدار نمودن‌ انسان‌های‌ تمامی‌ تاریخ‌. این‌ كاروان‌، منزل‌ به‌ منزل‌ راه‌ می‌سپرد تا آمیزه‌ای‌ از عظمت‌ و عزت‌ و مظلومیت‌ را بر صفحات‌ تاریخ‌ بنگارد و سرانجام‌ این‌ كاروان ‌در دهم‌ محرم‌ 61 هجری‌ حماسه‌ای‌ را آفرید، حماسه‌ عشق‌، حماسه‌ هویت‌ انسانی‌، حماسه‌ عاشورا.
روز شمار این‌ حماسه‌، شمارش‌ لحظاتی‌ است‌ كه‌ انسان‌هایی‌ عاشق‌ از فراز این ‌روزها به‌ معراج‌ رفتند و در هر منزلی‌ از خود خاطره‌ای‌ به‌ جای‌ نهادند، خاطره‌ای‌ كه‌ هر قصه آن‌ درسی‌ از عزت‌ نفس‌ و كرامت‌ ذاتی‌ انسان‌ كامل‌ امام‌ حسین‌ (علیه السلام) می‌باشد.

روزشمار فاجعه‌ كربلا

پانزدهم‌ رجب‌ 60 ه.ق‌:
- مرگ‌ معاویه‌ و شروع‌ خلافت‌ یزید بن‌ معاویه‌
ـ نامه‌ یزید به‌ والی‌ مدینه‌ جهت‌ اخذ بیعت‌ با امام‌ حسین‌ (علیه السلام).

اواخر رجب‌ 60 ه.ق‌:
- رسیدن‌ نامه‌ یزید به‌ والی‌ مدینه‌ و عدم‌ بیعت‌ امام‌ حسین(علیه السلام) ‌با یزید.

بیست‌ و هشت‌ رجب‌ 60 ه.ق‌:
حركت‌ امام‌ حسین‌ (علیه السلام) از مدینه‌ به‌ سوی‌ مكه‌ (روز یكشنبه‌)
سوم‌ شعبان‌ 60 ه.ق‌:
ورود امام‌ حسین‌ (علیه السلام) به‌ مكه‌ و سكونت‌ آن‌ حضرت‌ و خاندانش‌ در خانه‌ عباس‌ بن‌ عبدالمطلب‌. (حضور امام‌ در مكه‌ مدت‌ چهار ماه‌ و چند روز بوده‌ است‌).

دهم‌ رمضان‌ 60 ه.ق‌:
وصول‌ نامه‌ مردم‌ كوفه‌ به‌ امام‌ حسین(علیه السلام) توسط‌ عبدالله‌ بن ‌سبع‌ الهمدانی‌ و عبدالله‌ بن‌ وال‌ تمیمی‌.

دوازدهم‌ رمضان‌ 60 ه.ق‌:
وصول‌ یكصد و پنجاه‌ نامه‌ از كوفه‌ به‌ امام‌ حسین(علیه السلام) توسط‌ قیس‌ بن‌ مسهر و عبدالرحمن‌ بن‌ عبدالله‌ و عمارة بن‌ عبید.

چهاردهم‌ رمضان‌ 60 ه.ق‌:
وصول‌ نامه‌ سران‌ و مردم‌ كوفه‌ به‌ امام‌ حسین(علیه السلام) توسط‌ هانی‌ بن‌ هانی‌ السبیعی‌ و سعید بن‌ عبدالله‌ النخعی‌.

پانزدهم‌ رمضان‌ 60 ه.ق‌:
- حركت‌ جناب‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌ به‌ سوی‌ كوفه‌.
ـ ارسال‌ نامه‌ توسط‌ امام‌ به‌ رؤسای‌ بصره‌.

پنجم‌ شوال‌ 60 ه.ق‌:
ورود جناب‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌ به‌ كوفه‌ و بیعت‌ هیجده‌ هزار از مردم‌ كوفه‌ با مسلم‌.

هشتم‌ ذی‌ حجه‌ 60 ه.ق‌:
- ورود عمر بن‌ سعد با لشكری‌ انبوه‌ به‌ مكه‌ برای ‌دستگیری‌ امام‌ حسین(علیه السلام) (چهارشنبه‌)
ـ حركت‌ امام‌ از مكه‌ به‌ سوی‌ كوفه‌.
ـ ورود ابن‌ زیاد به‌ كوفه‌ و محاصره‌ قصر ابن‌ زیاد توسط‌ مسلم‌ و یارانش‌.

نهم‌ ذی‌ حجه‌ 60 ه.ق‌:
- توطئة‌ ابن‌ زیاد و پراكنده‌ شدن‌ یاران‌ مسلم.
ـ جنگ‌ مسلم‌ با سپاه‌ ابن‌ زیاد.
ـ هواخواهی‌ عباس‌ بذائی‌ (قره‌داغی‌) از مسلم‌ و شهادت‌ او به‌ دست‌ سربازان‌ ابن‌زیاد.
ـ شهادت‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌ و هانی‌ بن‌ عروه‌ در كوفه‌ به‌ دستور ابن‌ زیاد.
ـ فرود آمدن‌ كاروان‌ امام‌ در «ابطح‌» و پیوستن‌ ابن‌ ثبیط‌ بصری‌ و فرزندانش‌ به ‌امام‌.
ـ فرود آمدن‌ كاروان‌ امام‌ حسین(علیه السلام) در مكانی‌ به ‌نام‌ «تنعیم‌» در دو فرسنگی‌ مكه‌.
ـ فرود آمدن‌ امام‌ در «صِفاح‌» و دیدار فرزدق‌ شاعر با امام‌.
ـ فرود آمدن‌ كاروان‌ امام‌ در «وادی‌ العقیق‌» و پیوستن‌ عون‌ و محمد فرزندان‌ حضرت‌ زینب‌ (علیهاالسلام) به‌ كاروان‌ امام‌.
ـ فرود آمدن‌ امام‌ در «وادی‌ الصّفرا».
ـ فرود كاروان‌ امام‌ در «ذات‌ عِرق‌» و پیوستن‌ گروهی‌ از مسلمانان‌ به‌ امام‌.
ـ فرود كاروان‌ امام‌ در «حاجِر» در ناحیه «بطن‌ الرمه‌» و نوشتن‌ نامه‌ای‌ به‌ مسلم‌ بن ‌عقیل‌ و شیعیان‌ كوفه‌ و ارسال‌ آن‌ توسط‌ قیس‌ بن‌ مسهر صیداوی‌.

پانزده‌ ذی‌ حجه‌ 60 ه.ق‌:
- فرود كاروان‌ امام‌ در «فَیْدْ».
ـ فرود كاروان‌ امام‌ در «اجفُر».

بیست‌ و دوم‌ ذی‌ حجه‌ 60 ه.ق‌:
- شهادت‌ میثم‌ تمار (صحابه‌ امام‌ علی علیه السلام‌) در كوفه ‌توسط‌ ابن‌ زیاد.
ـ ارسال‌ نامه امام‌ به‌ كوفه‌ توسط‌ عبدالله‌ بن‌ یقطر (برادر رضاعی‌ امام‌).

بیست‌ و ششم‌ ذی‌ حجه‌ 60 ه.ق‌:
- ورود كاروان‌ امام‌ به‌ «زروُد»، نزدیكی ‌«خزیمیه‌».
ـ پیوستن‌ «زهیر بن‌ قین‌» به‌ امام‌.
ـ ورود كاروان‌ امام‌ به‌ منطقه‌ «زباله‌» در نزدیكی‌ كوفه‌.
ـ رسیدن‌ خبر شهادت‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌ و هانی‌ بن‌ عروه‌ به‌ امام‌.
ـ ورود كاروان‌ امام‌ به‌ «ثعلبیه‌» و توقف‌ شبانه‌ در آنجا.
ـ ورود كاروان‌ امام‌ به‌ «القاع‌».
ـ عبور كاروان‌ امام‌ از «درة‌ العقبه‌» در نزدیكی‌ بیابان‌های‌ كوفه‌.
ـ ورود به‌ «شراف‌» و توقف‌ شبانه‌ در آنجا.
بیست‌ و هفتم‌ ذی‌ حجه‌ 60 ه.ق‌:
- روبه‌رو شدن كاروان‌ امام‌ حسین(علیه السلام) با سپاه‌ حر بن‌ یزید ریاحی‌.
ـ قرار گرفتن‌ كاروان‌ امام‌ در دامنه‌ كوه‌ «ذو حُسَم‌ْ».
ـ جلوگیری‌ حرّ از حركت‌ كاروان‌ امام‌ به‌ سوی‌ كوفه‌.
ـ حركت‌ كاروان‌ امام‌ به‌ منطقه‌ «البیضه‌».

بیست‌ و هشتم‌ ذی‌ حجه‌ 60 ه.ق‌:
- عبور كاروان‌ امام‌ از «عُذیب‌ِ الهجانات‌».
ـ رسیدن‌ خبر شهادت‌ عبدالله‌ بن‌ یقطر در كوفه‌ به‌ دست‌ ابن‌ زیاد.
ـ عبور كاروان‌ امام‌ از قادسیه‌.
ـ فرود كاروان‌ امام‌ در «قصر بنی‌ مُقاتل‌» و توقف‌ شبانه‌ در آنجا.

دوم‌ محرم‌ 61 ه.ق‌:
- فرود كاروان‌ امام‌ به‌ كربلا (روز پنجشنبه‌).
ـ حركت‌ عمر بن‌ سعد با لشكری‌ انبوه‌ به‌ كربلا.

سوم‌ محرم‌ 61 ه.ق‌:
- ورود سپاه‌ عمر بن‌ سعد به‌ كربلا.

ششم‌ محرم‌ 61 ه.ق‌:
- تجمع‌ بیست‌ هزار سپاهی‌ در سپاه‌ عمر سعد.
ـ رسیدن‌ نامه‌ ابن‌ زیاد به‌ عمر بن‌ سعد مبنی‌ بر بستن‌ راه‌ رودخانه‌ فرات‌ به‌ روی ‌كاروان‌ امام‌.
ـ آمادگی‌ گروهی‌ از قبیله‌ بنی‌ اسد برای‌ پیوستن‌ به‌ امام‌ و حمله‌ چهارصد نفر از سپاه‌ عمر سعد به‌ آن‌ قبیله‌ و كشتار آنان‌.

هشتم‌ محرم‌ 61 ه.ق‌:
حركت‌ حضرت‌ عباس‌ با بیست‌ و هشت‌ نفر (یا سی‌ سوار و بیست‌ پیاده‌ با بیست‌ مشك‌ آب)‌ به‌ طرف‌ رود فرات‌ و آوردن‌ آب‌ بعد از درگیری‌ با مأموران‌ عمر بن‌ سعد.
ـ ملاقات‌ شبانه‌ امام‌ با عمر سعد.
ـ صدور فرمان‌ جنگ‌ توسط‌ ابن‌ زیاد.

نهم‌ محرم‌ 61 ه.ق‌:
- حركت‌ لشكر عمر بن‌ سعد به‌ سوی‌ كاروان‌ امام‌.
ـ مهلت‌ خواستن‌ امام‌ از عمر بن‌ سعد برای‌ یك‌ شب‌.
ـ آوردن‌ امان‌نامه‌ توسط‌ شمر برای‌ حضرت‌ ابوالفضل‌ و برادرانش‌ و خودداری‌ آنان‌ از پذیرفتن‌ امان‌نامه‌.
ـ آماده‌سازی‌ كاروان‌ امام‌ برای‌ جنگ‌ فردا.

دهم‌ محرم‌ 61 ه.ق‌:
- وقوع‌ فاجعه‌ جانسوز كربلا و شهادت‌ امام‌ حسین‌ (علیه السلام) و هفتاد و دو تن‌ از یاران‌ وفادارش‌ (جمعه‌ یا شنبه‌).

غروب‌ دهم‌ محرم‌:
- غارت‌ خیمه‌های‌ امام‌ و آتش‌ زدن‌ آنها.
ـ اسیر گرفتن‌ بازماندگان‌ كاروان‌ امام‌.
ـ اسب‌ تاختن‌ بر جسد شهدا.
ـ فرستادن‌ سر شهدا به‌ كوفه‌.

یازدهم‌ محرم‌ 61 ه.ق‌:
حركت‌ اسرا به‌ سوی‌ كوفه‌.

دوازدهم‌ محرم‌ 61 ه.ق‌:
- ورود كاروان‌ اسرا به‌ كوفه‌.
ـ سخنرانی‌ حضرت‌ زینب‌ و ام‌ كلثوم‌ و فاطمه(علیهم السلام)‌ در كوچه‌های‌ كوفه‌.
ـ دفن‌ شهدا در كربلا توسط‌ جمعی‌ از مردم‌ قبیله‌ بنی‌ اسد.
ـ سخنرانی‌ ابن‌ زیاد در مسجد كوفه‌ و اعتراض‌ عبدالله‌ عفیف‌ به‌ ابن‌ زیاد و دستگیری‌ و شهادت‌ عبدالله‌، به‌ دستور ابن‌ زیاد.

پانزدهم‌ محرم‌ 61 ه.ق‌:
حركت‌ كاروان‌ اسرا از كوفه‌ به‌ شام‌.

اول‌ صفر 61 ه.ق‌:
- ورود كاروان‌ اسیران‌ به‌ شام‌ (بعد از هیجده‌ روز).
ـ سخنرانی‌ حضرت‌ زینب‌ (علیهاالسلام) در كاخ‌ یزید.
ـ سخنرانی‌ امام‌ سجاد(علیه السلام) در مسجد جامع‌ شام‌.

بیستم‌ صفر 61 ه.ق‌:
- ورود جابر بن‌ عبدالله‌ انصاری‌ به‌ كربلا برای‌ زیارت‌.
ـ ورود كاروان‌ اسیران‌ به‌ كربلا برای‌ زیارت‌ مزار شهدا.
ـ حركت‌ از كربلا به‌ مدینه‌.
ـ ورود كاروان‌ اسیران‌ به‌ مدینه‌.
ـ سخنرانی‌ امام‌ سجاد(علیه السلام) در دروازه‌ مدینه‌.
ـ ورود به‌ مسجدالنبی‌ و زیارت‌ حرم‌ مطهر پیامبر.

پانزدهم‌ رجب‌ 62 ه.ق‌:
وفات‌ حضرت‌ زینب‌ (علیهاالسلام).
منازل‌ مسیر كاروان‌ امام‌ از مكه‌ تا كربلا
منزل‌ اول‌: ابطح‌
منزل‌ دوم‌: تنعیم‌
منزل‌ سوم‌: صِفاح‌
منزل‌ چهارم‌: وادی‌ العقیق‌
منزل‌ پنجم‌: وادی‌ الصّفرا
منزل‌ ششم‌: ذات‌ِ عِرق‌
منزل‌ هفتم‌: حاجِر
منزل‌ هشتم‌: فَید
منزل‌ نهم‌: اِجفَر
منزل‌ دهم‌: خُزَیمیّه‌
منزل‌ یازدهم‌: شقوق‌
منزل‌ دوازدهم‌: زرود
منزل‌ سیزدهم‌: ثعلبیه‌
منزل‌ چهاردهم‌: زباله‌
منزل‌ پانزدهم‌: القاع‌
منزل‌ شانزدهم‌: عقبه‌
منزل‌ هفدهم‌: قرعاء
منزل‌ هجدهم‌: مغیثه‌
منزل‌ نوزدهم‌: شراف‌
منزل‌ بیستم‌: ذَوحُسُم‌
منزل‌ بیست‌ و یكم‌: البیضه‌
منزل‌ بیست‌ و دوم‌: عُذیب‌ الهجانات‌
منزل‌ بیست‌ و سوم‌: قصر بنی‌ مقاتل‌
منزل‌ بیست‌ و چهارم‌: نینوا
منزل‌ بیست‌ و پنجم‌: كربلا
منابع‌:
1- با كاروان‌ امام‌ حسین‌ (علیه السلام) از مدینه‌ تا كربلا، بهاء الدین‌ قهرمانی‌ نژاد شائق‌، انتشارات ‌شكوری‌، قم‌، 1378 ش‌.
2ـ پیام‌آور عاشورا، سید عطاءالله‌ مهاجرانی‌، انتشارات‌ اطلاعات‌، تهران‌، چاپ‌ چهارم‌، 1376 ش‌.
3ـ تحقیق‌ درباره‌ اول‌ اربعین‌ حضرت‌ سیدالشهداء، سید محمدعلی‌ قاضی‌ طباطبائی‌، تبریز، چاپ‌ دوم‌، 1397 ه.ق‌.
4ـ حماسه‌سازان‌ كربلا، محمد سماوی‌، ترجمه‌: عقیقی‌ بخشایشی‌، دفتر نشر نوید اسلام‌، قم‌، 1369 ش‌.
5ـ خورشید بر نیزه‌، دكتر نورالله‌ حسین‌خانی‌، انتشارات‌ مسعی‌ ـ نشر خیرالله‌، تهران‌، چاپ‌ اول‌، 1379 ش‌.
6ـ لهوف‌، سید بن‌ طاووس‌، ترجمه‌: دكتر عقیقی‌ بخشایشی‌، دفتر نشر نوید اسلام‌، قم‌، چاپ‌ چهارم‌، 1378 ش‌.

 

 نظر دهید »

کدام نقل درست است؟!...

01 مهر 1395 توسط سرباز ولایت

هفتم صفر از سال ها پیش در میان بزرگان و علمای حوزه به عنوان روز شهادت قوی تر بوده است و جنبه عزا و سوگواری در آن بیشتر است تا جنبه شادی و گرامیداشت ولادت امام موسی کاظم(ع) و این سیره همچنان تا امروز ادامه دارد.
به گزارش فرهنگ نیوز، روز هفتم ماه صفر در تقویم های رسمی کشور به عنوان روز ولادت امام موسی کاظم(ع) نامگذاری شده است. اما هفتم ماه صفر در میان مراجع و علمابه خصوص در شهر قم به عنوان روز شهادت امام حسن مجتبی(ع) روز عزا و تعزیه است و علمای شیعه همواره به این موضوع ملتزم بوده اند. سابقه این موضوع در شهر قم از زمان حضرت آیت الله حائری یزدی است و هنوز هم علما و مراجع بر اساس همان سنت، روز هفتم صفر را روز شهادت امام حسن مجتبی (ع) می دانند و مجلس عزاداری برپا می نمایند.

هفتم صفر از سال ها پیش در میان بزرگان و علمای حوزه به عنوان روز شهادت قوی تر بوده است و جنبه عزا و سوگواری در آن بیشتر است تا جنبه شادی و گرامیداشت ولادت امام موسی کاظم(ع) و این سیره همچنان تا امروز ادامه دارد.

همچنین از شاگردان مرحوم شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه و ایت الله بروجردی نیز نقل میشود نظر این دو بزرگوار در خصوص سالروز شهادت امام حسن مجتبی روز هفتم ماه صفر بوده است و با تعطیلی دروس این روز را به عزاداری میپرداختند حوزه علمیه نجف هفتم ماه صفر را به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) تعطیل میباشد و مراسم سوگواری برگزار میکنند.

نظر مراجع و آیات عظام درباره عزاداری هفتم صفر


پاسخ آیت الله صافی گلپایگانی (دامت برکاته) :
برپائی مجلس میلاد ائمه علیهم السلام بسیار خوب و مناسب است اما چون هفتم صفر بنا بر بعضی اقوال مصادف با سالروز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام می باشد و از طرفی تمام ماه محرم و صفر ماههای حزن آل الله و کاروان داغدار و مصیبت زده حضرت سیدالشهداء علیه السلام است سزاوار است در این دوماه مجلس روضه وعزا برپا نموده و از مجالس جشن وسرور جدا اجتناب نمود.ان شاءالله مجمع مقدس شما عزیزان مورد توجه و عنایت خاصه حضرت بقیةالله ارواحنا فداه قرار بگیرد و همه از منتظران امر فرج آن حضرت بوده باشید

پاسخ آیت الله وحید خراسانی(دامت برکاته) :
بسم الله الرحمن الرحیم
به آنچه فقیه محقق ، موسس حوزه علمیه (قدس سره) فرموده اند ، باید عمل شود

متن جوابیه آیت الله شبیری زنجانی(دامت برکاته) :
بسمه تعالی
عزاداری روز هفتم ماه صفر به عنوان سوگواری سبط (علیه السلام) و تعطیل بازار که سنت شیعیان بوده از شعائر دینی است که باید محفوظ بماند و با ذکر مناقب امام هفتم (علیه السلام) منافات ندارد ./ اول صفر 1430

پاسخ آیت الله سید صادق روحانی(دامت برکاته):
باسمه جلت اسمائه، جماعتی از محققین و علما مانند شیخ مفید، شهید و کاشف الغطاء بعد از تحقیق، روز هفتم صفر را روز شهادت آن حضرت نوشته اند من هم موقعی که در این مورد تحقیق می کردم، تقریبا اطمینان به این پیدا کردم بنابراین مقتضای تعظیم شعائر، اقامه مجلس عزا، تعطیلی بازار، خروج دسته جات و عزاداری در این روز است، و وظیفه صدا و سیما بر پایی عزاداری است و تولد امام کاظم (ع) در این روز مانع نباید بشود.

پاسخ مرحوم ایت الله آیت الله بهجت(ره) :
بسمه تعالی مناسب است در جمع بین دو قول (( مشهور )) در روز هفتم صفر به شهادت سبط اکبر، امام مجتبی (( علیه آلاف التحیة و الثناء)) و تولد امام موسی الکاظم علیه السلام ، ترتیب مجالس برای هر دو امام بزرگوار به اینکه مصائب امام دوم علیه السلام و مناقب امام هفتم علیه السلام علیه السلام را متذکر و یادآور باشند و به همین احتیاط حاصل می شود . والسلام

پاسخ آیت الله مکارم شیرازی(دامت برکاته) :
بسمه تعالی
البته نظر مشهور طبق آنچه مرحوم کلینی ( ره ) در کافی آورده این است که شهادت آن حضرت در آخر ماه صفر است ولی با توجه به روایت دیگری که مربوط به هفتم ماه صفر است سزاوار است نسبت به آن روز نیز احترام رعایت شود.
همیشه موفق باشید.

پاسخ مرحوم ایت الله فاضل لنکرانی(ره) :
بسمه تعالی و له الحمد در این که باید یک روز اختصاص به حضرت امام مجتبی علیه السلام داشته باشد تردیدی نیست و با توجه به اینکه روز 28 صفر روز رحلت خاتم الانبیا (ص) هم هست و بدین لحاظ شهادت سبط اکبر علیه السلام تحت الشعاع قرار می گیرد، لذا خوب است که روز هفتم صفر را به این عنوان اختصاص دهند که ((مشهور)) هم همین است .

پاسخ ایت الله آیت الله سیستانی(دامت برکاته) :
بسمه تعالی بزرگداشت شهادت سبط اکبر امام حسن مجتبی علیه السلام و ترتیب مجالسی برای آن حضرت و ذکر مصائب و یادآوری مناقب آن امام از مصادیق تعظیم شعائر است . و من یعظم شعائرالله فانها من تقوی القلوب

پاسخ مرحوم آیت الله میرزا جواد تبریزی(ره) :
محرم و صفر ماه های حزن بر سیدالشهداء و خاندان اهل بیت علیهم السلام می باشد و باید به مجالس عزاداری روضه خوانی بگذرد.والله العالم

لازم به ذکر است که بنابر اسناد موجود، قول هفتم صفر از زمان امام کاظم«علیه السلام» رواج داشته و از سوی قاسم بن ابراهیم الرسّی«البرسی» 169-246 هجری قمری عنوان شده است.

قبل از ورود به بحث لازم است که قاسم بن ابراهیم را از دیدگاه رجالییون معرفی کنیم:
نجاشی رجالی بزرگ در مورد قاسم بن ابراهیم اینگونه مینویسد: « قاسم پسر ابراهیم طباطبا پسر اسماعیل پسر ابراهیم پسر حسن مثنّی پسر امام مجتبی«علیه السلام»است. او صاحب کتاب(تثبیت الامامة) میباشد که از امام صادق«علیه السلام» با واسطه و از امام کاظم«علیه السلام» بدون واسطه روایت میکند».

ابوالحسن العمری در کتاب (المجدی فی انساب الطالبییّن) می نویسد: «کنیة او ابامحمّد فردی عفیف و زاهد بوده است و از سلاطین جور وقت دوری جسته و هدایا و مراحم آنان را اگر چه از طلا و نقره بوده، نپذیرفته است و مردم را به وصایت امام رضا«علیه السلام» دعوت می کرده و از سال 220هق تا 246 هق که از دنیا رحلت نمود، درجبل الرسّ«کوهی در نزدیک حله» مخفی بوده است.
همچنین آقا بزرگ تهرانی از او تمجید بسیار نموده است و فرموده است: او سیدی شریف و از سادات بنی الحسن«علیه السلام» است.

از این روایت قاسم بن ابراهیم، بزرگانی از فقهاء همچون شهید اول، کفعمی، والد شیخ بهائی، شیخ بهائی در(توضیح المقاصد)، علامه مجلسی در (بحار الانوار)، شیخ عبدالله بحرانی در (عوالم العلوم)، شیخ محمد حسن نجفی در (جواهر الکلام)، شیخ جعفر کاشف الغطاء در (کشف الغطاء) و شیخ عباس قمی در (انوار البهیّه)«قدس سرهم» پس از قرن هفتم تا زمان حاضر تبعیت نمودهاند؛ که به برخی از این روایات اشاره میکنیم:

اسناد وارده در کتب حدیثی مبنی بر شهادت در روز 7 ماه صفر


سند اول: «تثبیت الامامة»
قدیمی ترین منبعی که در این زمینه تا به حال یافت شده کتاب « تثبیت الامامة»تالیف«سید قاسم بن ابراهیم الرسی» است که در سال 246 وفات یافته است. وی که خود از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام است، از زهاد و عباد و علمای زمان خویش بود که دارای تألیفات فراوانی است. گفتنی است وی از روات احادیث هم بوده است و بدون واسطه از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام روایت نقل میکرده است. وی در کتاب خویش چنین آورده است.
«الامام الحسن علیه السلام ابوه الامام امیرالمومنین علی علیه السلام، امه فاطمه الزهراء سلام الله علیها، ولادته: ولد فی المدینه لیلة النصف من شهر رمضان فی السنة الثالثة للهجره، القابه: التقی، الزکی، السبط، وفاته: توفی فی السابع من شهر صفر سنة خمسین من الهجرة»

سند دوم: قول شهید اول
یکی دیگر از کسانی که قائل بودند شهادت سبط اکبر حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام در هفتم ماه صفر واقع شده است، شهید اول (متوفای 786) می باشند ایشان در کتاب شریف «دروس» می فرمایند: الامام، الزکی، ابومحمد الحسن بن علی سید شباب اهل الجنه ولد بالمدینه یوم الثلاثاء منتصف شهر رمضان سنة اثنتین من الهجرة… و قبض بها مسموما یوم الخمیس سابع صفر سنة تسع و اربعین من الهجرة.[1]

سند سوم :«مرحوم کفعمی»
یکی دیگر از کسانی که قائل به شهادت امام حسن مجتبی در هفتم ماه صفر شده است، علامه بزرگوار و محدث کبیر مرحوم کفعمی صاحب کتاب شریف «مصباح»می باشد ایشان در این کتاب چنین می فرماید:
»ولد فی یوم الثلاثاء منتصف شهر رمضان سنة ثلاث من الهجرة و توفی یوم الخمیس سابع شهر صفر سنة خمسین من الهجرة.[2]

سند چهارم: پدر بزرگوار شیخ بهایی
یکی دیگر از بزرگانی که قایل به شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام در هفتم صفر می باشد مرحوم علامه شیخ حسین والد مکرم شیخ بهایی در کتاب«وصول الاخبار الی اصول الاخبار» می باشد وی که متوفای سال 984 هجری است در کتاب خویش میفرماید: « هو الامام الزکی ابومحمد سید شباب اهل الجنه ولد بالمدینه یوم الثلاثاء منتصف شهر رمضان سنة اثنتین من الهجرة مسموما فی المدینة یوم الخمیس سابع شهر صفر سنة تسع او ثمان و اربعین و قیل سنة خمسین من الهجره عن سبع و اربعین سنة.[3]

اسناد وارده در کتب حدیثی مبنی بر شهادت در روز 28 ماه صفر و نقد در تاریخ 7 صفر
در حالی که پیش از شهید اول، در کتب تاریخی شیعی همچون «فرق‌الشیعة» اسماعیل نوبختی، «المقالات و الفرق» سعد بن عبدالله اشعری، «اصول کافی» شیخ کلینی، «مسارالشیعة» شیخ مفید، «مصباح‌المتجهد» شیخ طوسی، «اعلام‌الوراء» و «تاج‌الموالید» مرحوم طبرسی، «روضةالواعظین» فتال نیشابوری و «کشف‌الغمة» اربلی تاریخ وفات امام حسن مجتبی (ع) را آخر صفر یا ۲۸ صفر ذکر ‌کردند، اما از زمان شهید اول به بعد، هفتم صفر نیز در کنار ۲۸ صفر به عنوان روز شهادت آن حضرت (ع) مطرح شده است و عالمانی از شیعه همچون شیخ بهائی جبل عاملی و پدرش شیخ حسین عاملی، کاشف الغطاء و صاحب جواهر به بیان این تاریخ می‌پردازند اما با بررسی اسناد مرتبط با این دیدگاه، مشاهده می‌شود که اینان سخن شهید اول را در این ارتباط پذیرفته‌اند؛ ولی در اینکه مستند سخن شهید چیست، مطلبی در دست نیست. یک احتمال وجود دارد که سخن وی به کتاب قاسم رسی (۲۴۶ ق) مستند باشد که در قسمت پایانی آن کتاب، تاریخ شهادت امام مجتبی (ع) در هفتم صفر ثبت شده است؛ ولی این گزارش از چند جهت در خور نقد است:

۱- کتاب تثبیت الامامة رسی درباره امامت امیرالمومنین (ع) است، نه تاریخ ولادت و شهادت امامان (ع).
۲- مطلبی که در پایان کتابش آمده، تاریخ شهادت دو امام هادی (ع) و عسکری (ع) را هم ثبت کرده است؛ در حالی که قاسم رسی پیش از امام هادی (ع) از دنیا رفت، بنابراین این مطلب پایانی کتابش از او نیست.
۳- چون روز شهادت امام مجتبی (ع) به لحاظ تاریخ شمسی، مطابق نهم حَمَل (فروردین) بوده است و در خط کوفی به گونهٔ شکسته آن، سابع و تاسع همانند یکدیگر نوشته می‌شود، احتمالا سابع صفر به جای تاسع حَمَل، ثبت شده و این اشتباه در نسخه‌ای ثبت شده و آن نسخه به دوران شهید راه یافته و مستند گزارش او قرار گرفت. (به نقل از حجت‌الاسلام و المسلمین یدالله مقدسی)

مطلب دوم:ولادت امام کاظم«علیه السلام» صفر یا ماه ذی الحجه؟
ولادت امام کاظم «علیه السلام» در روز هفتم صفر با اینکه بین علما شهرتی پیدا کرده است ولی؛

اولاً: بزرگانی چون شیخ کلینی در(اصول کافی) و شیخ مفید در (الارشاد و مسارّ الشیعه) و شیخ طوسی«قدس سرهم» در (تهذیب الاحکام)به قول ولادت آن حضرت درهفتم صفر اعتنا نکرده و از بیان آن ساکت ماندهاند.
ثانیاً: فحولی از علما چون شهید اول در(الدروس)، شیخ محمد حسن نجفی در(جواهر الکلام) و شیخ جعفر کاشف الغطاء«قدس سرهم» در (کشف الغطاء) آن را ضعیف شمردهاند.

ثالثاً: در تاریخ ولادت امام کاظم«علیه السلام»روایاتی وارد شده است که بزرگان از محدثین چون احمد بن خالد برقی در (المحاسن)، شیخ کلینی در (اصول کافی)، محمد بن حسن صفّار در (بصائر الدرجات) و ابن جریر طبری شیعی«قدس سرهم» در (دلائل الامامة)از ابی بصیر به طرق مختلف از امام صادق«علیه السلام» روایت کرده اند:که این ولادت پس از ایام حج سافل 127هـ و هنگام مراجعت حضرت صادق«علیه السلام» به مدینه و در اولین منزل پس از جحفه به نام ابواء بوده است. که به تصریح معجم البلدان ابواء 33 میل (حدود 53 کیلومتر) تا جحفه فاصله دارد.

مطلب مهم: روایت ابی بصیر قرینهای است بر اتمام حج و بازگشت به مدینه در همان سالی که امام کاظم«علیه السلام» در ابواء به دنیا آمده، و این دلالت دارد بر اینکه امام کاظم در ماه ذی الحجه دیده به جهان گشود نه در ماه صفری که درسال 128هـ نقل شده است.

رابعاً: ابن جریر طبری«قدس سره» متوفای قرن چهارم در روایت دیگر از امام عسکری«علیه السلام» در (دلائل الامامة)، تصریح بر وقوع ولادت آن حضرت در ماه ذی الحجة نموده است.

همچنین حجت الاسلام شهاب مرادی هم در وبلاگش به ریشه های تاریخی این موضوع مهم اشاره کرده:


از دیرباز در حوزه هزار ساله نجف اشرف هفتم صفر را روز شهادت امام مجتبی علیه السلام می دانند و شیعیان عراق و سایر كشورها نیز در این روز برای سبط اكبر؛ امام مجتبی علیه السلام اقامه عزا می كنند اما در ایران شهادت سبط اكبر بیست و هشتم صفر است همزمان با رحلت پیامبر اعظم. چرا؟

به دلیل اختلاف روایت؛ دو قول برای روز شهادت امام حسن مجتبی نقل شده است:

1. بیست و هشتم صفر؛ بر اساس نقل شیخ كلینی و شیخ مفید و شیخ طبرسی. رضوان الله علیهم
2. هفتم صفر؛ بر اساس نقل شهید اول، كفعمی، شیخ بهایی، علامه مجلسی، مرحوم صاحب جواهر، شیخ كاشف الغطاء و محدث قمی، رضوان الله علیهم

هرچند حاج شیخ عبدالكریم حائری یزدی موسس معظم حوزه علمیه قم فقط هفتم صفر برای امام مجتبی اقامه عزا می كردند و به امر ایشان در آن روز بازار هم برای اقامه عزا تعطیل می شده و هنوز هم در برخی از بیوت مراجع در قم روز هفتم صفر برای امام مجتبی روضه برپا می شود اما همچنان در تقویم رسمی كشور هفتم صفر روز ولادت امام موسی بن جعفر علیهما السلام درج می شود كه بنابر برخی پژوهش های انجام شده قطعا ماه ولادت ایشان ذی الحجه است و هفتم صفر ولادت آقا موسی بن جعفر سلام الله علیه نیست! و اگر هم ولادت باشد نكته مهم این است كه محرم و صفر ماه حزن اهل بیت است و بسیاری از بزرگان ما مانند استاد فقید ما آقای مجتهدی رحمه الله تقیّد داشتند كه در روز هفتم صفر مجلس روضه تشكیل شود و روضه امام مجتبی یا امام كاظم خوانده شود و تاكید می كردند این روزها حتی اگر تولد امام معصوم هم باشد، روز سرور نیست، روزهای اسارت اهل بیت امام حسین و ماه حزن است!

و نكته جالبی كه می فرمودند این بود كه “چون ناصرالدین شاه تولدش در این روز بود و برای اینكه روز تولدش مصادف با شبِ وفات امام جسن مجتبی نباشد تا بتوانند جشن بگیرند این دست كاری را در تقویم كرده اند.” كه در حد یك احتمال می شود پذیرفت اما قابل تامل است چون واقعا تولد او در همین روز بوده ششم صفر و قبل از آن قول بیست و هشتم مرسوم نبوده و الان هم فقط منحصر به ایران است!


حجت الاسلام یوسفی غروی از محققان تاریخ اسلام حوزه علمیه قم، در این رابطه بیان کرد که آنچه در میان عامه مردم در رابطه با سالروز شهادت امام حسن مجتبی (ع) مشهور و معروف است روز 28 صفر است. اما بزرگان و علما روز 7 صفر را به عنوان روز شهادت این امام همام، روز عزا و تعزیه می دانند.

غروی با بیان این که تمام شیعیان در دنیا به غیر ایران هفتم صفر را به عنوان روز شهادت امام حسن مجتبی(ع) عزاداری می کنند، می گوید: در کشور ما این روز به عنوان سالروز میلاد امام هفتم(ع) تبریک گفته می شود در حالی که در کل عالم اسلام، شیعیان در این روز عزادار هستند. من در سفرهای تبلیغی که به کشورهای مختلف اروپایی، آسیایی و حاشیه خلیج فارس داشته ام، دریافتم که شیعیان این مناطق از این مسئله ناراحت هستند و اعتراض می کردند که چرا وقتی همه ما در عزا هستیم ایران این روز را جشن می گیرد و تبریک می گوید. در تاریخ روایتی مبنی بر شهادت امام حسن مجتبی(ع) در هفتم صفر وجود دارد که از زمان صفویه تصمیم گرفته شد این روایت به ۲۸ صفر منتقل شود تا در این روز دو مناسبت رحلت رسول ا…(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) و در ۲۹ صفر هم شهادت امام رضا(ع) واقع شود.

این مسئله در عصر صفویه ترویج شد که برخلاف واقعیت های تاریخی است. به همین دلیل تمام شیعیان به غیر از شیعیان ایران در روز هفتم صفر به عزاداری می پردازند. در گذشته تمام شیعیان دنیا، هفتم صفر را به عنوان سالروز شهادت امام حسن مجتبی(ع) عزاداری می کردند اما در عصر صفویه در ایران مناسبت هفتم صفر را به ۲۸صفر تغییر دادند.

در منابع کهن تنها به سال تولد امام کاظم(ع) در سال ۱۲8ه. ق اشاره شده است بعدها در منابع دست دوم قید ماه صفر اضافه شد و در منابع بسیار متاخر نزدیک به قرن دهم به بعد از جمله در کتاب بحرالانساب قید هفتم صفر ذکر شده است و بنابر تتبعی که شده تنها کتابی که میلاد امام را به هفتم صفر نسبت می دهد همین کتاب است و تمام کتاب های بعد به این کتاب استناد نموده اند حتی در اصول کافی فقط سال تولد امام ذکر شده است.

تاریخ واقعی تولد امام موسی کاظم(ع) : در جلد دوم این کتاب در صفحه ۳۰، در حدیث ۱۱۳۰ آمده است که ابی بصیر نقل می کند که من سال ۱۲۸ ه. ق همراه با امام صادق(ع) به حج مشرف شدم. وقتی از حج برگشتیم و به شهرک ابواء (بین مکه و مدینه) رسیدیم، مادر امام کاظم(ع) درد زایمانشان گرفت و آن حضرت، آن جا به دنیا آمدند. بنابراین وقتی در راه بازگشت از موسم حج حضرت به دنیا آمده باشند بسیار بعید است که ایشان در ماه صفر به دنیا آمده باشند؛ پس تاریخ هفتم صفر به عنوان سالروز میلاد امام کاظم(ع) اصلا صحت ندارد و علمای شیعه بنا را به این گذاشته بودند که دو ماه محرم و صفر عزا باشد و همان طور که حسینیه ها و مساجد همه سیاهپوش می شوند و این سیاهپوشی تا آخر ماه صفر ادامه یابد.

در مقابل ماه شعبان تمام یادبودهایش جشن و سرور و تولد باشد و یادبود عزا در شعبان گرفته نشود این ماه برای سرور و شادی و ماه محرم و صفر هم برای یادبودهای عزا باشد.
بنابر این میلاد امام کاظم(ع) یا ۱۷ ماه ذی الحجه یا ۲۷ ذی الحجه سال ۱۲۸ ه. ق بوده است. چون ذی الحجه آخرین ماه سال قمری است و میلاد امام(ع) هم در روزهای آخر این ماه واقع شده است به همین دلیل گاهی در تاریخ اشتباه شده و به جای سال ۱۲۸ ه.ق سال ۱۲۹ ه. ق نوشته شده است.

اين مدرس حوزه علميه قم با اشاره به اين که ذکر روز هفتم صفر به عنوان ميلاد امام کاظم(ع) پس از درگذشت مرحوم بروجردي و در زمان پهلوي در تقويم ها ثبت شد، مي گويد: من تاکنون در هيچ تقويمي قبل از رحلت مرحوم آيت ا…بروجردي، نديدم که ميلاد امام باقر(ع) و امام کاظم(ع) در اوايل ماه صفر ذکر شود و اين ماجرا پس از درگذشت مرحوم بروجردي(ره) که علما عليه شاه قيام کردند، انجام شد. شاه تصميم گرفت عليه حوزه اقدامي کند و چون حوزه هفتم ماه صفر را شهادت امام حسن مجتبي(ع) مي دانست، در مقابل ، شاه در تقويم ها اين روز را به عنوان ميلاد امام کاظم(ع) مطرح کرد که ثبت شد. هنوز هم پس از گذشت سال ها از اين موضوع، دفاتر مراجع و علما هفتم صفر را به عنوان شهادت امام حسن مجتبي(ع) مي دانند و عزاداري مي کنند. اما صداوسيما و رسانه ها اين روز را به عنوان روز ميلاد مطرح مي کنند. حتي در قم در صحن حرم حضرت معصومه(س) دعوايي پيش آمد سخنران کاروان کربلايي ها که براي عزاداري به حرم آمده بود، در سخنانش گفته بود از مظلوميت هاي امام دوم (ع) اين است که در مهد تشيع در ايران در روز شهادت ايشان جشن مي گيرند و تبريک مي گويند.

وی هم‌چنین اظهار کرد: از لحاظ اسناد تاریخی، مرحوم شیخ کفعمی در قرن 9 در کتاب «مصباح بلدالامین»، هفتم صفر را زمان شهادت امام حسن مجتبی(ع) اعلام کرده و لذا معمول شیعیان غیر ایرانی، مخصوصا شیعیان عراق این است که هفتم صفر را شهادت امام حسن(ع) می‌دانند و عزاداری می‌کنند.

ظاهرا قبل از تشکیل دولت صفوی، سایر شیعیان و عمدتا شیعیان عراق، 7 صفر را شهادت امام حسن مجتبی(ع) اعلام می‌کردند و این‌که شهادت امام حسن(ع) 28 ماه‌ صفر اعلام شده، البته از لحاظ منابع تاریخی درست است؛ یعنی هم مرحوم شیخ کلینی در «کافی» و هم مرحوم شیخ مفید در «الارشاد» 28 صفر را اعلام کرده‌اند و شیخ تبریزی صاحب «اعلام‌الوری» گرچه خمیر‌مایه اصلی‌اش از «الارشاد» شیخ مفید است، اما همه این بزرگان 28 صفر را شهادت امام حسن(ع) اعلام کرده است.

غروی در مورد ثبت شهادت امام حسن(ع) در دوران صفویه گفت: در زمان صفویه چون تشیع مذهب رسمی شده بود، با مشورت علما برای اینکه اعلام عزا و تعطیل رسمی کنند، لذا وفات پیامبر(ص)، شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع) را در یک روز در آخر ماه صفر جمع کردند تا هم عزاداری شکوه‌مند‌تری برگزار شود و هم از تعدد تعطیلی جلوگیری شود و این‌ باعث شد که سایر شیعیان به خصوص شیعیان عراق مخالفت خود را با این تقویم اعلام کنند. این استاد حوزه علمیه قم در ادامه خاطرنشان کرد: مرحوم آیت‌الله‌العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی که درس خوانده نجف و کربلا بود، بعد از هجرت از نجف به سوی ایران، این روش را از علمای نجف و کربلا به ایران و قم انتقال داد و از آن وقت به بعد، علما در این روز برای امام حسن(ع) عزاداری می‌کنند.

وی در مورد میلاد امام کاظم(ع) و امام باقر(ع) هم اظهار کرد: اعلام میلاد امام کاظم(ع) در هفتم صفر در میان شیعیان سابقه ندارد و از زمان صفویه و بعد از مشورت با علما قرار شد که در دو ماه محرم و صفر تمام حسینیه‌ها و مساجد، سیاه‌پوش باشد. زمانی که برای تبلیغ به کشور‌های خارجی می‌رفتیم، با این مشکل مواجه بودیم؛ یعنی آن‌جا، هفتم صفر برای شهادت امام حسن(ع) عزاداری می‌کردند، در حالی که رسانه‌های ایران تبریک و جشن و سرور داشتند و این دو رفتار متناقض، برای آن‌ها سؤال‌برانگیز بود.

وی در مورد تاریخ تولد امام کاظم (ع) نیز گفت: علامه شوشتری صاحب «قاموس‌الرجال» گفته است که «لم یعین احد شهره»؛ یعنی هیچ‌کس ماه‌ تولد امام کاظم(ع) را تعیین نکرده است، چه برسد به روز تولد! و در منابع تاریخی فقط سال‌ تولد ذکر شده است؛ ولی شیخ تبریزی در کتاب «إعلام‌الوری» و «تاج‌الولید» و هم‌چنین مرحوم «ابن شهرآشوب» در کتاب «مناقب آل ابی‌طالب » روز تولد امام کاظم(ع) را 7 صفر اعلام کرده‌اند و هیچ نقل دیگری در این زمینه نیست، اما قبل از قرن 5 و 6 هجری؛ یعنی مرحوم «شیخ کلینی» در «کافی» یا مرحوم «شیخ مفید» در«الارشاد» هیچ روز و ماهی را برای تولد امام کاظم(ع) اعلام نکرده‌اند، لذا کلام علامه شوشتری به بعد از قرن 6 مربوط می‌شود، بالاخره تعیین تولد امام کاظم(ع) مربوط به متأخرین است.

وی در مورد عزاداری یا جشن در 7 صفر اعلام کرد: برنامه‌‌هایمان با سایر شیعیان جهان باید هماهنگی داشته باشد و آن بنای 500 ساله علمای شیعه که از زمان صفویه پایه‌گذاری شده بود را هم برهم نزنیم، لذا تولد امام باقر(ع) در سوم صفر و تولد امام کاظم(ع) در هفتم صفر را از مراسم‌های جشن در محرم و صفر خارج کنیم، مخصوصا، تولد امام باقر(ع) که در ماه رجب گرفته می‌شود.

غروی درباره جشن‌ و سرور در 7 صفر گفت: چه لزومی دارد که این روز جشن گرفته شود، در حالی که در این روز تمام علما در قم و جهان عزادار‌ هستند و آن‌چه از ابتدای رسمیت یافتن تشیع رخ داد بنا بر این نبوده است که برای هر معصومی جشنی برپا کنند، بلکه فقط برای میلاد حضرت رسول(ص)، امام علی(ع)، امام حسین(ع) و البته امام صادق(ع)، امام رضا(ع) و امام زمان(عج) جشن و سرور گذاشته شود و هیچ‌کس نمی‌تواند از منابع تاریخی نشان بدهد که شیعه از ابتدا بنا بر جشن گرفتن تمام موالید معصومین(ع) داشته است، لذا به طریق اولی نباید جشن و سروری در زمان سیاه پوشی جامعه دینی برای عزای امام حسین(ع) رخ دهد.

وی در پایان خاطرنشان کرد: اینکه در 7 صفر عزاداری برای امام حسن(ع) داشته باشیم، علاوه بر اینکه احترام به شیعیان غیر ایرانی و علماست، بلکه همان‌طور که گفته شد، از مرحوم شیخ کفعمی نقل به شهادت امام حسن(ع) در 7 صفر وجود دارد، لذا گرچه نقل شهادت در 7 صفر نسبت به 28 صفر ضعیف‌تر است، ولی اگر 2 روایت داریم، که یکی روایت نقل سندی بلااشکال است و دیگری روایتی ضعیف است، اما عمل علما طبق آن روایت ضعیف است نه آن روایت قوی، لذا عمل را مرجح می‌دانند، فلذا علما مبنایشان در مسائل فقهی هم این‌گونه است؛ یعنی عمل را اقوی از سند می‌دانند.
منبع: فرهنگ نیوز

 نظر دهید »

غدير، روز يأس كفّار و اكمال دين‌

28 شهریور 1395 توسط سرباز ولایت

 

غدير يكى از روزهاى بسيار مهم در تاريخ زندگى پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم)، بلكه مهمترين حادثه در تاريخ اسلام است. زيرا روزى است كه پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) اميرالمؤمنين على را رسماً براى جانشينى خود تعيين كرد.
روزى كه كفّار در ميان امواج يأس فرو رفتند، زيرا آن‌ها انتظار داشتند كه آئين اسلام قائم به شخص باشد و با از ميان رفتن پيامبر اوضاع به حال سابق برگردد و اسلام به تدريج برچيده شود، چنان كه در جنگ احد وقتى كه پيامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) مجروح شد و عدّه‌اى شايع كردند كه آن حضرت كشته شد.
شيوع اين خبر باعث ايجاد اميد و اثر مثبت در كفار و مشركان و تزلزل در ميان مسلمانان گرديد به گونه‌اى كه عدّه‌اى به سرعت از ميدان جنگ خارج شدند، آيه‌اى نازل شد كه آن آيه حكايت از اين حقيقت دارد كه دين اسلام قائم به شخص نيست بلكه آئينى است كه تا ابد جاودان خواهد ماند.
غدير، روز يأس كفّار و اكمال دين‌
از اين رو فرمود: «و ما محمّد الّا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم و من ينقلب على عقبيه فلن يضرّاللّه شيئاً و سيجزى اللّه الشاكرين؛(1) محمّد(صلی الله علیه و آله وسلم) تنها فرستاده خداست.

پيش از او هم فرستادگانى بودند كه از دنيا رفتند اگر او بميرد يا كشته شود بايد شما سير قهقرايى كنيد و به آئين بت پرستى برگرديد به آن‌ها كه به عقب برگردند و به دوران كفر و بت‌پرستى باز گردند تنها به خود زيان مى‌رسانند نه به خدا زيرا با اين عمل تنها سعادت خود را از بين برده و گرفتار شقاوت مى‌شوند و خدا كوشش شاكران را پاداش مى‌دهد.»

در واقع خدا با نزول اين آيه به همه جهانيان از جمله به مسلمانان توجه مى‌دهد كه اسلام قائم به فرد و شخص نيست از اين رو همگان بايد بدانند اسلام ماندنى است، در مكّه نيز وقتى عبداللّه پسر پيامبر از دنيا رفت. مشركان به دليل اين كه فرزند پسر را تداوم بخش برنامه‌هاى پدر مى‌ديدند. تصور مى‌كردند با رحلت پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله وسلم) برنامه‌هاى او به خاطر نداشتن فرزند ذكور تعطيل خواهد شد، خداوند سوره كوثر را بر آن حضرت نازل كرد تا اين سوره پاسخى باشد به مشركان و كفار و اين كه دشمن پيامبر ابتر است و برنامه اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد بلكه به بقاء خودش ادامه خواهد داد.

يكى از مراحلى كه قرآن يأس كفار را اعلام مى‌كند روز غدير است. زيرا هنگامى كه مشركان مشاهده كردند مردى كه از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پيامبر در ميان مسلمانان بى‌نظير بود به عنوان جانشينى آن حضرت انتخاب شد و از مردم براى او بيعت گرفت، يأس ونااميدى نسبت به آينده اسلام آن‌ها را فرا گرفت و دريافتند كه اين دين و آئين ريشه‌دار و پايدار است. از اين رو قرآن فرمود: «اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلاتخشوهم و اخشون… .(2)»

امروز كفار از دين شما نااميد شدند، اول بايد ديد طمع كافر چه بود و حد و مرز آن چه اندازه بوده است تا معلوم شود كه امروز چه حادثه‌اى اتفاق افتاد كه توانست مخالفان اسلام را با تمام گستردگى آن و دشمنى آنان با كمال شدتش مأيوس و نا اميد كند وقتى اسلام ظهور كرد، كافران اعم از مشركان و يهوديان و مسيحيان به مبارزه با آن برخاستند زيرا آيين و دين خود را بر حق مى‌دانستند و روى تعصب و رسوبات جاهلى شرك را صحيح مى‌دانستند و سرانشان براى منافع ماديشان در حفظ آن مى‌كوشيدند و به يكديگر مى‌گفتند برويد بت‌ها را حفظ كنيد، براى آن‌ها در مقابل مشكلات صبر كنيد كه بت‌پرستى و حفظ بت‌ها امرى است كه روى آن تصميم گرفته شده است همان طورى كه خداوند درباره امور مهم مى‌فرمايد: انّ ذلك من عزم الامور؛(3) يعنى كارى است كه بايد درباره آن تصميم گرفت.

يهوديان و مسيحيان هم دين خود را الهى و برحق مى‌دانستند و مى‌گفتند: «لن يدخل الجنة الامن كان هوداً او نصاراً».(4)

از اين رو گاهى رسول خدا را ديوانه و گاهى ساحر و گاهى كاهن و گاهى شاعر مى‌خواندند در واقع آن‌ها بر دو كار تصميم گرفته بودند.

1- آيين خود را حفظ كنند از اين رو مى‌گفتند برويد و دين خود را حفظ كنيد.

2- از طرفى تلاش مى‌كردند تا اسلام را به هر وضعى است نابود كنند: «يريدون ان يطفئوا نور اللّه بافواههم؛(5) تلاششان اين بود كه نور خدا را خاموش كنند و براى خاموش كردن نور الهى هم مشركين نقش داشتند و هم كافران اما خداوند نورش را تمام مى‌كند، آن‌ها مى‌خواستند دين شما را از شما بگيرند، شايان ذكر است، در واقع دشمنى و مخالفت مشركان و كافران مخالفت اقليمى و براى آب و خاك نيست بلكه براى خاموش كردن چراغ دين است و آن‌ها از هر فرصتى براى اين منظور استفاده مى‌كنند بنابراين با اين كه كافران و مشركان مى‌خواستند با به سازش كشاندن پيامبر و برافروختن شعله جنگ و خاموش كردن نور الهى، دين را از بين ببرند اما در روز عيد غدير حادثه مهمى رخ داد كه كافران مأيوس شدند و آن نصب على(علیه السلام)) به عنوان ولى و جانشين پيامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) بود زيرا آن‌ها على(علیه السلام) را شناخته بودند كه او كيست و چه مى‌كند و چه مى‌گويد، از اين رو با روى كار آمدن على(علیه السلام)) آن طمع خام به يأس مبدّل شد.

منشأ يأس كفّار آن است كه با نصب على(ع) دين داراى ولى و قيّم شد. دين از اين كه به شخص قائم باشد خارج و به معصوم متكى شد، در عصر پيامبر حفظ دين بر عهده پيامبر(ص) است و بعد از ارتحال آن حضرت بر عهده اهل بيت (علیهم السلام)) خواهد بود.

بعد از بيان اين مطلب به مسلمانان فرمود: از كفار نترسيد و از من بترسيد يعنى خطرى از ناحيه كفّار شما را تهديد نمى‌كند و اگر خطرى است از ناحيه خودتان هست. زيرا خداى سبحان وضع هيچ قومى را دگرگون نمى‌كند چز آن كه خودشان در خويشتن خويش دگرگونى ايجاد كنند «انّ اللّه لا يغيّر ما بقوم حتى يغيّروا ما بانفسهم(6)».

و ملتى اگر اين تحول در آن‌ها ايجاد شده و خدا ترس شدند همگان از آن‌ها مى‌ترسند و آن هم عالم شدن است «انّما يخشى اللّه من عباده العلماء »(7).

فقط عالمان از ميان بندگان الهى خدا ترسند. و انسان خداترس مطيع خدا و مطيع خدا از روحيه بسيار بالايى برخوردار خواهد بود و انسان هايى كه داراى روحيه مقاوم باشند در مقابل دشمن پيروزند به ويژه اگر رهبرى عادل و دين‌شناسى هدايت مردم را برعهده بگيرد. در تفسير على ابن ابراهيم آمده است كه يأس كفار براى آن است كه ولايت اميرالمؤمنين على ابن ابيطالب نازل شده است.(8)

اجراى عدالت توسط رهبر سبب يأس دشمن

حضرت على (علیه السلام)) در نهج البلاغه فرمود: اگر والى رهبر سياسى نصب شد كه رابطه او با مردم بر اساس قسط و عدل باشد. هم مردم حقشان را اداء كنند و هم والى قسط و عدل را رعايت كند چنين نظامى ماندنى است و دشمنانى كه طمع در نابودى و براندازى آن نظام را داشته باشند نااميد و مأيوس خواهند شد.

واعظم ما افترض سبحانه من تلك الحقوق حق الوالى على الرّعيه و حقّ الرعية على الوالى فريضة فرضها الله سبحانه على كلٍّ فجعلها نظاماً لالفتهم و عزّاً لدينهم فليست تصلح الرعية الّا بصلاح الولاة و لا تصلح الولاة الّا باستقامة الرعية فاذا ادّت الرعية الى الوالى حقّه و ادى الوالى اليها حقّها عزّ الحق بينهم و قامت مناهج الدين و اعتدلت معالم العدل و جرت على اذلالها السنن، فصلح بذلك الزمان و طمع فى بقاء الدولة و يئست مطامع الاعداء؛(9).

در بيان حقوق الهى بزرگترين حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است، حق واجبى كه خداى سبحان بر دو گروه لازم شمرده و آن را عامل پايدارى پيوند ملت و رهبر و عزت دين قرار داد.

پس رعيت اصلاح نمى‌شود جز آن كه زمامداران اصلاح گردند و زمامداران اصلاح نمى‌شوند جز آن كه رعيت و مردم درست كار باشند.
آنگاه كه مردم حق رهبرى را ادا كنند و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزّت مى‌يابد و راه‌هاى دين پديدار و نشانه‌هاى عدالت بر قرار و سنت پيامبر(ص) پايدار گردد پس روزگار اصلاح شود و مردم در تداوم حكومت اميدوار و دشمن در آرزويش مأيوس مى‌شود.»
اليوم اكملت لكم دينكم

در روز غدير بانصب على ابن ابيطالب (علیه السلام)) دين كامل شد زيرا رهبرى پيدا كرد كه هم دين شناس است و هم عادل و معصوم است و هم دين را در همه ابعاد زندگى فردى و اجتماعى اجرا مى‌كند. امام باقر(علیه السلام)) فرمودند: بنى الاسلام على خمسة اشياء على الصلاة و الزكاة و الحج و الصوم و الولاية. قال زراره و اىّ شى‌ء من ذلك افضل فقال: الولاية افضل، لانّها مفتاحهن و الوالى هو الدليل عليهنّ؛(10)

دين داراى پنج پايه است: 1- نماز 2- زكات 3- حج 4- روزه 5 - ولايت از آن حضرت سئوال شد كدام يك از اين پنج پايه ارزش مندتر است فرمود: ولايت با فضيلت‌ترين و با ارزش‌ترين آن هاست و براى اين كه كسى خيال نكند كه ولايتى كه افضل بناهاى اسلام است به معناى محبت و اعتقاد به حقانيت اهل بيت و يا ولايت تكوينى است فرمود: ولايت كليد و مفتاح همه آن‌ها و والى دليل بر آن‌ها ست. يعنى ولايت به معناى حكومت و زعامت سياسى است و آن كه زعامت سياسى جامعه را برعهده دارد والى مسلمين است. او چون دين شناس و دين باور و متين و مفسّر دين و مجرى حدود آن و مدافع حريم است. كليد دين است. و اگر دين داراى ولى و قيمى با اوصاف گذشته باشد مقوّم دين و موجب كمال دين است، ناگفته نماند كه دين اسلام در زمان پيامبر(ص) نيز كامل بود زيرا در آن زمان قيّم و شارح و مبيّن دين و عامل و مجرى حدود و مدافع آن شخص آن حضرت بوده است و بعد از ارتحال آن حضرت اين شئون برعهده خليفه آن حضرت است و اين خليفه بايد با مستخلف عنه سنخيّت و هماهنگى داشته باشد و لذا جانشين رسول خدا از مقام عصمت برخوردار بود تا بتواند با برخوردارى از اين ويژگى به تفسير معصومانه وحى و اجراى آن بپردازد.
————————————-
منابع:
1. سوره آل عمران، آيه 144.
2. سوره مائده، آيه 3.
3. سوره لقمان، آيه 17.
4. سوره بقره، آيه 111.
5. سوره توبه، آيه 32.
6. سوره رعد، آيه 11.
7. سوره فاطر، آيه 28.
8. تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 587.
9. نهج البلاغه، خطبه 216.
10. اصول كافى، ج 2، ص 18.

 نظر دهید »

از عهد الست تا عهد غدير

28 شهریور 1395 توسط سرباز ولایت

از عهد الست تا عهد غدير

عيد غدير،بزرگ ترين عيد پيروان اهل بيت(علیهم السلام) و فرصت مناسبي براي ياد آوري پيمان مقدسي است که همه ما در برابر امامان معصوم(علیهم السلام) و به ويژه امام عصر(عجل الله تعالی و فرجه) داريم؛ پيمان اطاعت و پيروي بي چون و چرا از آنان و آمادگي براي انجام رسالت بزرگي که در زمينه سازي ظهور بر عهده داريم. در اين مقاله مروري داريم بر پيشينه عهد و پيمان بشر با اولياي الهي از ابتداي آفرينش تا عصر ظهور.

1.نخستين پيمان:
داستان آفرينش انسان و آغاز حيات او بر کره خاک با يک عهد و پيمان شکل مي گيرد. عهد و پيماني که بر پذيرش پروردگاري خداوند متعال و نفي و پرستش شيطان بسته شد و همه انسان ها بر وفاي به آن هم داستان شدند.(1)

پيامبران الهي و جانشينان آن ها، اين عهد و پيمان را در طول تاريخ، بارها به انسان ها يادآوري کردند تا آنان نسبت به عهدي که با خداي خود داشتند، دچار فراموشي نشوند.(2) از سوي ديگر،براي اين که مردم در وفاي به پيماني که بر عهده داشتند، دچار مشکل نشوند و در تشخيص راهي که به اطاعت و بندگي خدا و مخالفت با شيطان مي انجامد ، گرفتار سر در گمي نگردند، به آنان گوشزد شد اطاعت خدا را اطاعت رسول اوست و هر کس بيشتر در طريق اطاعت رسول گام بردارد، در اطاعت خدا از ديگران پيشي گرفته است.(3)

2.استمرار پيمان:
با پايان يافتن عصر رسالت، نه تنها از بار عهد و پيماني که آدم خاکي با خداي خود داشت، کاسته نشد، بلکه بسيار شديدتر از دوران حيات پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) از او خواسته شد به عهد و پيمان خود وفا کند؛ زيرا او در وفاداري به اين پيمان بازخواست خواهد شد.(4)
اين بار عهد آدمي با خداي خود در صورتي ديگر متجلي شد و اطاعت اميرمومنان و امامان پس از او هم سنگ اطاعت خدا و رسول او گرديد.(5) و براي اين که هيچ کس در شناسايي شخصي که پس از پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) بايد با او عهد اطاعت بسته مي شد، به اشتباه نيفتد، دراجتماعي عظيم از مسلمانان، نوشيدن عهد آدمي به آگاهي همگان رسيد و اعلام شد هر کس پيمان ولايت نبي خاتم(ص) را پذيرفته است، از اين پس بايد به پيمان ولايت امير مؤمنان علي(علیه السلام) گردن نهد.(6)ازهمين رو بود که اين روز را روز «عهد معهود» ناميدند.(7)
3.شکسته شدن پيمان:
انسان ها مأمور شدند پس از رحلت نبي خاتم(ص)، با وصي او تجديد عهد کنند و دست در دست او بگذارند تا به فرموده حضرت زهرا(سلام الله علیها)، آن ها را به راحتي و ملايمت به راه هدايت و رستگاري رهنمون شود،(8) چنين نشد و بد عهدي و عهد شکني از همان نخستين روزهاي عروج رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) آغاز شد. بدين ترتيب، پيماني که جماعت مسلمانان در روز غدير بر طاعت ولي خدا بسته بودند، به راحتي شکست و جز جمع اندکي، همه امت اسلامي از اطراف امام و حجت عصر پرآکنده شدند.(9)

از آن پس، اگر چه در دوره هايي از دوران 250 ساله امامت شيعه، شاهد روي آوردن مردم به ائمه معصومين(علیهم السلام) و مرجعيت علمي آن ها هستيم، ولي هيچ گاه عهدي که مردم در برابر امامان خود داشتند، به تمامي، پاس داشته نشد و اين سخن امامان معصوم(علیهم السلام) که فرموده بودند: «مردم تنها به سه چيز تکليف شده اند: شناخت امامان، تسليم شدن به ايشان درآن چه بر آن ها وارد مي شود و رجوع به آن ها در آن چه درآن اختلاف دارند»،(10) هيچ گاه محقق نشد و سرانجام بد عهدي ها و عهدشکني هاي امت اسلام به مقتول و مسموم شدن يازده امام و غيبت آخرين امام انجاميد. بدين ترتيب، جامعه اسلامي از برکات حضور امام معصوم(علیه السلام) در ميان خود محروم گشت. اين همان اتفاقي بود که پيش از اين درکلام امام محمد باقر(علیه السلام) پيش بيني شده بود: «هنگامي که خداوند تبارک و تعالي، از آفريدگانش خشمگين شود، ما [اهل بيت] را از مجاورت با آن ها دور مي سازد».(11)

ضرورت تجديد پيمان:
آري، غيبت امام از جامعه به دراز کشيدن آن، نتيجه بدعهدي و پيمان شکني مردم نسبت به حجت هاي الهي و جانشينان به حق رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) است. تا زماني که مردم چنان که بايد و شايد، به پيماني که در برابر امامان معصوم(علیهم السلام) برعهده دارند، وفا نکنند و با همه وجود، آماده پذيرش اوامر و نواهي آن ها نشوند، ظهور محقق نخواهد شد، چنان که امام عصر(عجل الله تعالی و فرجه) فرمود: «اگر شيطان ما، که خداوند توفيق طاعتشان دهد،در راه ايفاي پيماني که بر دوش دارند، همدل مي شدند، ميمنت ديدار ما از ايشان به تأخيرنمي افتاد و سعادت ديدار ما زودتر نصيب آنان مي گشت؛ ديداري بر مبناي شناخت راستين و صداقتي از آن ها نسبت به ما».(12)

با توجه به همين اهميت وفا به عهد و پيمان و تأثير آن در ظهور امام عصر(عجل الله تعالی و فرجه) بوده است که از ما خواسته اند هر بامداد، عهد و پيمان اطاعتي را که نسبت به امام خود بر دوش داريم، به ياد آوريم و آن را تجديد کنيم: «بار خدايا! من در بامداد اين روز و تمام دوران زندگاني ام، عهد، عقد و بيعتي را که نسبت به او (امام مهدي (عجل الله تعالی و فرجه) ) بر گردن دارم، تجديد مي کنم که هرگز از آن بر نگردم و بر آن پايدار بمانم».(13)

پي نوشت ها:
1.ر.ک:سوره يس (36)، آيه 60و61 و سوره اعراف(7)، آيه172.
2.ر.ک:سوره نمل (16)، آيه 36 و سوره انبيا(21)،آيه 25.
3.ر.ک:سوره نساء (4)، آيه 80 و سوره حشر (59)، آيه7.
4.ر.ک:سوره اسراء (17)، آيه 3 و محمدباقر مجلسي،بحارالأنوار، ج24،ص187، ح1.
5.ر.ک:سوره مريم (19)، آيه 87 و بحارالأنوار، ج24، ص323، ح58.
6.فضل بن حسن طبرسي، الإحتجاج، ج 1، صص 146 و 160.
7.ر.ک: بحارالأنوار، ج37، ص 164، ح 40.
8.ر.ک: همان، ج43، ص158؛ و سيد جعفر شهيدي، زندگاني فاطمه زهرا(س)، ص 151.
9.ر.ک:بحارالأنوار، ج 28، ص 259، ح42.
10.حديث از امام باقر(ع)، الکافي، محمد بن يعقوب کليني، ج 1،ص 390، ح 1.
11.ر.ک: همان، ص343، ح31.
12.بحارالأنوار، ج53، ص177.
13.همان، ج 99، ص111.
منبع:نشريه موعود،شماره 106

 

 نظر دهید »

جانم فدای رهبر

28 مرداد 1395 توسط سرباز ولایت

جانم فدای رهبری که آیت الله العظمی میلانی او را در 24 سالگی مجتهد صدا میکرد…

جانم فدای رهبری که از سن نوجوانی با دیدار با شهید نواب انقلابی شد و انقلابی ماند…

جانم فدای رهبری که زیر شدیدترین شکنجه ساواک که تا آن لحظه بی سابقه بود لب نگشود…

جانم فدای رهبری که در فقر به دنیا آمد و در اوج قدرت هم فقیرانه زندگی میکند…

جانم فدای رهبری که آنقدر مخلصانه و بی توقع مبارزه میکرد که امام ره برای حضورش در شورای انقلاب شهید مطهری را مامور کرد…

جانم فدای رهبری که در جبهه ها در خط مقدم و در نمازجمعه ها باصلابت بود…

جانم فدای رهبری که دشمنانش به فضل و زهدش اذعان میکنند و حتی مهاجرانیِ فراری در جمع معاندان نظام در خارج از کشور میگوید : من منتقد ایشانم اما در مسایل مالی حتی یک نقطه خاکستری در پرونده اش نیست…

جانم فدای رهبری که استادش آیت الله العظمی بهاالدینیِ عزیز میگوید : اجازه بدهید من دست شما را ببوسم تا در قیامت مباهات کنم به اینکه مطیع ولی خود بوده ام…

جانم فدای رهبری که حضرت آیت الله العظمی بهجت در حالی که به استقبالش در ورود به قم رفته بود فرمود : که اگر مردم بدانند استقبال از این سید چه ثوابی دارد هیچکس در خانه نمیماند…

جانم فدای رهبری که علامه حسن زاده آملی گفت : که گوشتان به دهان رهبر باشد که او گوشش به دهان امام زمان (عج) است…

جانم فدای رهبری که یک تنه روبروی همه قدرت های ظالم و استکباری ایستاده و ۲۶ ساله که کمر خم نکرده است…

جانم فدای رهبری که میلیاردها تومان پول داره صرف میشه تا با اتهام زنی های دروغ به خودش و فرزندانش ، بتوانند کمی از محبتش و اعتبارش را در بین مردم خدشه دار کنند….

پروردگارا سایه این امام ومجتهد عادل و این سیاستمدار باتقوا و این جانباز شجاع و این قدرتمند فقیر و این مدیر مدبر و این سلاله زهرای مرضیه (س) را بر سر ما مستدام بدار…..

خدایا نَپَسند که زمانی بر ما بیاید که کسانی بر ما مُستولی شوند که به دین و ناموس و دنیا و آبرو و جان و مالِ ما بی تفاوت باشند…

جانم و مالم و آبرویم و روحم و جسم ناقابلم فدای امام خامنه ای که آیت الله العظمی بهجت گفت : که امام زمان (عج) فرموده : که خامنه ای از ماست…

 نظر دهید »

سال تولد چهارده معصوم علیهم السلام به تاریخ شمسی!

20 مرداد 1395 توسط سرباز ولایت

سال تولد چهارده معصوم علیهم السلام به تاریخ شمسی!

                       

 

تاریخ ولادت رسول خدا صلی الله علیه و اله مصادف با اول خرداد
 

تاریخ ولادت فاطمه زهرا علیها السلام هشتم فروردین
 

تاریخ ولادت امام امیر المومنین علیه السلام مصادف با هشتم مهر
 

تـاریـخ ولادت امام حسن علیه السلام سیزدهم اسفند
 

تاریخ ولادت امام حسین علیه السلام بیست ویکم دیماه
 

تاریخ ولادت امام سجاد علیه السلام بیست و نهم ابان
 

تاریخ ولادت امام باقر علیه السلام بیست و دوم اردیبهشت
 

تاریخ ولادت امام صادق علیه السلام پنجم خرداد
 

تاریخ ولادت امام کاظم علیه السلام مصادف با بیستم ابان
 

تاریخ تولدامام رضا علیه السلام مصادف با دوازدهم دی
 

تاریخ ولادت امام جواد علیه السلام مصادف با بیست و نهم خرداد
 

تاریخ ولادت امام هادی علیه السلام مصادف با بیست و یکم اسفند
 

تاریخ ولادت امام عسکری علیه السلام مصادف با چهاردهم اذر
 

تاریخ ولادت امام زمان علیه السلام مصادف با دوازدهم مرداد
 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9

مطالب پربازدید

  • سال تولد چهارده معصوم علیهم السلام به تاریخ شمسی!
  • ای کاش می شد با تو قرآن سر بگیرم...
  • ما برای اعتلای کلمه "الله" ایستاده ایم.
  • حق شوهر
  • چه کنیم کسی معصیت های غرب را نمی بیند....
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

باران حق

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مهدویت
  • شهدا
  • آموزش سواد فصای مجازی
  • عمار نامه
  • همنوای زینب(س)
  • دستخط

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

صلوات شمار

.

ورود و خروج کاربران

پیغام ورود و خروج

آرشیوهای وبلاگ من

  • اسفند 1400 (1)
  • آذر 1399 (1)
  • مرداد 1398 (2)
  • بهمن 1397 (4)
  • آذر 1397 (1)
  • تیر 1397 (5)
  • خرداد 1397 (2)
  • اسفند 1396 (3)
  • بهمن 1396 (2)
  • تیر 1396 (8)
  • خرداد 1396 (2)
  • اسفند 1395 (4)
  • بیشتر...

مطالب با رتبه بالا

  • چه کنیم کسی معصیت های غرب را نمی بیند.... (5.00)
  • اهمیت کار آتش نشان (5.00)
  • شهدای مدافع حرم استان خوزستان ()
  • شب قدر و یادی از شهدا ()
  • حق شوهر ()

خبرنامه

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس